خدا رحمت کند هم وطنانمان را ( حاشیه ای بر متن / روز سوم )
- سه شنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۰۵ ق.ظ
- ۱ نظر
یک ربعی از ساعت 17 گذشته بود که رسیدیم سر چهارراه ولیعصر، هنوز غرفه راه نیفتاده بود. مثل این که برق غرفه آماده نشده بود. بچه ها هم زیاد بودند. یعنی بیشتر از حد نیاز. بعضی از بچه ها که بیکار مونده بودند شروع به کار تراشیدن برای خودشون کردند. یه عده رفتند، پارک دانشجو رو رصد کردند، مکان های پرتراکم را شناسایی کردند. یه عده جارو پیدا کردند، غرفه رو جارو زدند. خلاصه هرکسی خودش رو یه جوری مشغول کرد تا کم کم کارهای اصلی شروع شد. تراکت ها رسید، اکو از اتحادیه رسید، کم کم برق غرفه آماده شد. ما هم مشغول پخش تراکت ها شدیم، نفهمیدیم چطوری چفیه های لبنانی_فلسطینی رو دوشمون قرار گرفت. کلی جلب توجه می کرد. شاید در پاسخ به درخواست ده نفری که چفیه ها رو میخواستند، جواب دادیم که تا روز آخر غرفه به اون ها نیاز داریم و گرنه قابل ندارد!
تراکت ها بد نبودند، هر چند نقد هایی هم بهشون وارد بود ولی از هیچی بهتر بود. باید به بهانه ای مردم رو به غرفه دعوت می کردیم. خیلی کارهای دیگه هم می شد کرد. مثلا پاسخ خیلی از شبهات رایج و معمول که حین دادن تراکت هم چندبار باهاش مواجه شدیم کار سختی نبود.
شاید جنایت های رژیم غاصب غمی سنگین تو دل بچه ها گذاشته، ولی همین که یه جمع دانشجویی بدون ادعا دارند کار کوچیکی که از دستشون برمیاد رو انجام میدن، با مردم ارتباط می گیرن و تاثیرش رو می بینن، می تونی احساس شادی رو تو چهره شون ببینی. یکی به یکی از بچه ها گفت تا حالا با این همه تراکت پخش کن مواجه شدم، تو اولینش هستی که ناراحت نیستی و انقدر لبخند می زنی!
قسمت اول پخش تراکت که تموم شد، با یکی از بچه ها گفتیم بریم با ملتی که دور سالن تئاتر شهر منتظر بودند در مورد غزه حرف بزنیم. قصد داشتیم بحثی چالشی باهاشون راه بندازیم. با این سوال که چند دقیقه می تونیم وقت تون رو بگیریم به سمت گزینه ها می رفتیم. گزینه اول دوتا جوون بودند که بهمون وقت ندادند مزاحم شون بشیم! گزینه بعدی مرد میانسالی بود که سیگار و فندکش نوید بحث مورد نظر ما رو می داد. پرسیدم اخبار رو پی گیری می کنید؟ منبری را شروع کرد که شرمنده مان کرد. می گفت کارتان باارزش است ولی باید این کار را رسانه ای کنید و به گوش همه برسانید. پای صحبت های دیروز خانم دکتر هم نشسته بود، می گفت باید کارهای بیشتری کرد، به همین چیزا اکتفا نکنید ... کم کم منبر به روضه نزدیک می شد که تراکت های قسمت دوم هم رسید. این بار محل پخش زیرگذر شهرداری بود ...
واکنش ملت هم جالب بود. چند تا مورد جالب هم داشتیم. مثلا یکی می گفت شما به مردم غزه کمک می کنید پس کی به اون 50 نفری که کشته شدند کمک کنه؟! تو دلم گفتم خدا همه شون رو رحمت کنه، ولی دقیقا چطوری می تونیم به اونا کمک کنیم جز همین دعای خیر براشون! یا یکی دیگه که می گفت ازم فیلم بگیرید همه جا پخش کنید، می گفت هر چی از این فلسطینیا کشته بشه دلم خنک تر می شه، وقتی پرسیدیم چرا؟ گقت: اینا بودند که سینما رکس رو آتیش زدند!!!!
از این عدهی معدود که بگذریم، ملت همه پا کار بودند. حتی اونایی که از تیپ و قیافه ها شون چیز دیگه ای دریافت می شد. حتی اونایی که خوراک بچه های جنبش حیا بودند! کاری ندارم که چقدر نظام دخیل بوده است یا چقدر سبوعیت این رژیم قاتل و همراهانش موثر بوده ولی میدونم دلسوزی و دفاع از مظلوملین غزه در نهاد همه مردم این خاک گنجانده شده است.
همین چند وقت پیش بود با همکاری بعضی از همین دوستان برگزار کننده غرفه برای برنامه ای از سیاسیون دعوت می کردیم. بعد از کلی خواهش و تمنا بسیاری از اونا تا از سایر مهمونا آگاه می شدند به واسطه اختلاف نظرهای سیاسی که با هم داشتند، دست رد به سینه مون می زدند. این غزهی تنهای پیروز باز هم اثبات کرد که هنوز هم آرمان های مشترکی وجود دارند که می شه خیمه ای تشکیل داد و همه نگاه های سیاسی رو زیر اون جمع کرد. آرمانی مثل آزادی فلسطین عزیز. مهمونایی که دعوت را پذیرفته اند، گواه این مدعاست. خانم دکتر رجایی فر، دکتر علی مطهری، دکتر مهدی کوچک زاده، دکتر محمد علی رامین، دکتر مصطفی کواکبیان ...
- ۹۳/۰۵/۲۱
خدا خیرتان بدهد.
ان شاء الله به زودی قدس آزاد خواهد شد.
یا علی